چنین است فرجام روز نبرد
یکی شاد و پیروز و دیگر به درد
گروه فرهنگ و هنر- دیگر کسی نشانی از شاعر پارسی گوی نمی گیرد. دیگر کسی اشعار او را زمزمه نمی کند. حتی دیگر کسی نمی داند سالروز نکوداشت او چه روزی ست. همه غرق شده ایم در قیمت دلار و فیلترینگ و بیت کوین. دیگر به جای بیت:
یکی جشن سازید کز چرخ و ماه
ستاره ببارد بر این جشنگاه
با یک پُز شیک می گوییم: هپی برث دی. فرزندانمان با این کلمات بیشتر خو گرفته اند. این روزها، روزهای با کلاس بودن است. با هندزفریای در گوش، به آهنگ خارجی گوش میکنیم بی آنکه بدانیم چه مفهومی دارد. دیگر فردوسی و حافظ و سعدی خواندن و گوش سپردن به آوای سه تار عبادی اُمُلی ست. در بلاد فرنگ هنوز از آثار شکسپیر الهام می گیرند و هنوز روایت های دیگرگونی از آن می سازند. هنوز در بهترینن سالن های اجرای تئاتر آثار برامس و باخ و بتهوون و شکسپیر اجرا می شود. دیگر فردوسی و رستم و سهراب را در برنامه های طنز و فکاهی می توان یافت. چرا که به هیچ کس برنمی خورد. روزگاری نه چندان دور چه بسیار نمایش ها و سمفونی های با شکوه همچون«سمفونی بیژن و منیژه» ساخته و در تمام کشورها اجرا می شد. اما این روزها دوره تتلو و هیچکس و تهی ست. آری. روزگار مان به واقع تهی ست.
۲۵ اردیبهشت، روز بزرگداشت فردوسی، یگانه شاعر پارسی گوی ایران است. هم او که سال ها برای زنده نگاهداشتن و بالندگی زبان پارسی کوشید.
به قول میرجلالالدین کزازی شاهنامه شناس:« بی هیچ گمان و گزافه، بیهیچ یافه و بربافه، شاهنامه، این نامه نامی گرامی، این بهینه برین بامی، این دفتر ورجاوند و بیمانند زیبایی و هنر، این فَرْوَرِ فرهنگگستر روانپرور، ایرانیترین شاهکار ادبی ایران است.»
فردوسی را بزرگترین سرایندهٔ پارسیگو دانستهاند. به گونه ای که سعدی شیرازی، به نیکی و بزرگی از فردوسی یاد میکند و بارها از نام قهرمانان کتاب شاهنامه در آثار خود نام برده است و حتی بیتی از شاهنامه را در کتاب بوستان واژه به واژه آورده که در اصطلاح ادبی به این کار “تضمین” میگویند:
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت برآن تربت پاک باد
شاهنامه نگاهبان راستین سنتهای ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بدون وجود این اثر بزرگ، بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی نابود می شد و اثری از آنها به جا نمی ماند.
هیچکس به اندازهٔ فردوسی باورمند به خرد و دانش نبوده و تشویق به اندوختن دانش و هنر ننموده است. فردوسی چون خیام در اشعارش به کوتاهی زندگانی افسوس میخورد و بیان حیرانی میکند که انسان برای چه آمده است و کجا میرود و پس از این زندگی چه خواهد شد.
انتهای پیام/