گروه اجتماعی>حوادث- رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ جزئیات بازداشت مرد سابقه دار،مشهور به مهدی پیتی که برای خوشگذرانی و تفریح در دورهمی با دوستانش، اقدام به آتش زدن شهروندان کرده بود را تشریح کرد.
۳۳ سال سن دارد، همه اتفاقاتی که افتاده است برایش پشیزی هم ارزش ندارد. تنها دغدغهاش این است که ماموران پلیس او را هرچه زودتر نزد قاضی ببرند و او هم در محضر محکمه اعلام کند بیگناه است. انگار که نه کاری کرده و نه اتفاق خاصی افتاده است. خودش هم هنوز خبر ندارد فیلمها چطور در فضای مجازی پخش شدهاند اما تنها چیزی که میداند این است که همه مردم محله خانی آباد دوستش دارند!
مهدی! چه شد که تصمیم به آتش زدن آن افراد گرفتی؟
با خودشان هماهنگ کرده بودم. از قبل به آنها گفته بودم که قرار است بیایم و آتشتان بزنم. اتفاقا لباس هم تنشان کرده بودم و خودشان هم به سادگی و مثل مرد ماجرا را پذیرفته بودند. در فرصت مناسب به سراغشان میرفتیم و با دوستان در حالیکه آنها خواب بودند آتششان میزدیم. در این زمینه شاکی هم ندارم.
کسی به تو بگوید بیا باهم هماهنگ شویم و من موهایت را یک روز ناغافل آتش میزنم قبول میکنی؟
البته این را هم بگویم. فیلمها برای الان نیست. برای ۹ سال پیش است. بعد از آن ماجراها تصمیم به توبه گرفتم و انسان درست و پاکی شدم. مادرم خبر دارد. اصلا او وقتی فهمید به من گفت این چه کاری است و کلی با من دعوا کرد که من هم به خاطر او این کارها را کنار گذاشتم.
موتورهایی که در فیلمها میبینیم نهایتا برای سه سال پیش هستند.
اشتباه میکنید.
در یکی از فیلمها دوستت به تو میگوید آقا مهدی آمدهایم مستند بسازیم.
نه. اصلا ماجرا آنطور که شما فکر میکنید نیست.
خب با چه هدفی این کار را میکردی؟
برای هیچ!
شغلی هم داری؟
بله. من سمسار هستم. خیلی هم شغل خوبی است و اصلا اینطور نیست که فکر کنید در کنار سمساری دوباره به کارهای گذشته روی آوردهام. آن سابقههای قبلیام مانند سرقت را کلا کنار گذاشتهام.
این سه نفر که دستگیر شدهاند نوچههایت هستند؟
نه. اینها داداشیهای من هستند. ما با هم داداشی هستیم و هر کس غیر از این را بگوید دروغ گفته است.
از ماجرای تجاوز به آن آقایی بگو که سن و سال بالایی هم داشت؟
مقصر خودش بود. چند بار به او تذکر داده بودم که دور و بر نوجوانان محله نگردد. بچههای محله را به درون مغازهاش میبرد و بعد از پایین دادن کرکره آنها را اذیت میکرد.
مدرکی هم داری؟
بچهها خودشان پیش من میآمدند و ماجرا را تعریف میکردند. من هم چند بار تذکر دادم اما وقتی دیدم توجهی نمی کند نمیشود تصمیم گرفتم بهروش خودش تنبیهش کنم.
نوچههایت چرا آن آقا را تهدید کرده بودند که بیاید از برادرت اعلام رضایت کند.
آن آقا از همه دنیا شاکی است. از ما هم شاکی شده است وگرنه هیچ سند و مدرکی برای صحبتهایش ندارد.
فقط یک فیلم دارد که یکی از نوچههایت با قمه به سراغش رفته است؟
گفتم که، نوچه نه و داداشی. دو تا از داداشیهای من به سراغ فرد دیگری رفتهاند و طی یک درگیری شاهین نامی را از بچه محلهایمان کتک زدهاند. الان تنها پرونده داداشیهای من همین موضوع است که قرار شده از آن بابت بهشان رضایت بدهند.
راست است که به زور از شکات پروندههای خودت و دوستانت رضایت میگیرید و از طرفی هم اهالی محله از شما شاکیاند اما جرات شکایت کردن ندارند؟
خیر. دروغ است. اتفاقا همه محله خانی آباد مرا دوست دارند و اصلا عاشق من هستند! همین یک ماهی که من را ندیدهاند کلی برای من دلشان تنگ شده است و سراغم را میگیرند. آنها مرا خیلی دوست دارند!
انتهای پیام/