ما همان هستیم که فقط به یاد نمی آوریم

پنج شنبه،۲۶ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۲:۲۸
ما همان هستیم که فقط به یاد نمی آوریم

گروه کتاب آنلاین - ۷۰ درصد شخصیت تا ۴ سالگی شکل می پذیرد و این همان بازه زمانی محسوب می شود که هر فرد کمترین میزان خاطره را از افراد و اطراف در ذهن دارد.  ۴ سال نخست زندگی سنگین ترین فایل آموزش، شکل گیری احساسات، سلایق شخصیتی و رفتاری هر انسان است و تنها شاخص مشترک تمام افراد این است که فقط به یاد نمی آوریم.

در  پیام ایران  می خوانید، نمیدانم های امروز، اخلاق من است، سلیقه، آرامش، تند خویی، خشونت، و تمام رفتارها ریشه در وجود ما انسان ها دقیقا از جایی ساخته و پرداخته شده است که هرگز به یاد نمی آوریم، و دقیقا زمانی که می گویید کودک است و زیاد مهم نیست، چه می پوشد، یا چه می خورد، یا عادت می کند، یا متوجه حرفهای ما نیست، این را یاد نگرفته و تمام این نگرش ها کذب محض است. کودک از بدو تولد پس از ۲۴ ساعت، دقیقا به اندازه ی ما قدرت فهم دارد، صدای مادر را می شناسد، حس مهر و خشونت را درک و تمیز می دهد، بعد از چند هفته بینایی و بعد از چهار ماه تمام رنگ ها را می فهمد، شاید به نامی که ما می شناسیم و قواعد رایج انسانی نام رنگ را درک یا آموخته نباشد، ولی قرمز او را هیجانی و سبز او را آرام می کند.

هیچکس نمی داند چرا دو انسان با یک ژن و خانواده و شرایط مشترک تربیتی فرسنگ ها فاصله شخصیتی دارند و علایق و سلایق و خواسته ها درونیاتی متفاوت را دنبال می کنند. پاسخ در زمانی خلاصه می شود که هیچ چیز از آن زمان به یاد نمی آورند، چون آن زمان رنگ هیجانی شدن را قرمز نام گذاری نکرده بودند و درک رفتار محیط تا اجابت مزاج و ریزترین و بزرگترین مسائل زمانی درک می کردند و چالش ذهنی آنها بوده است که ما فکر نمی کردیم آنها به فهم و درک تشخیص رسیده باشند.

جنین در شکم مادر صدا را لمس می کند، دسته بندی می کند، علایق و تنفر از صداها در جنین بودن صورت می گیرد، و ما هنوز نمی دانیم حس شنوایی کودک از بدو تولد تمام بار معنایی و حس مثبت و منفی کلمات را درک و به ذهن می سپارد تا بزرگسالی که جزو خصایص رفتاری اوست و نمی داند از کجا شکل گرفته است.

در فرزندان یک زوج واحد، برخی بیشتر پدر را دوست دارند و برخی مادر را و حتما همه ی ما این را دیده ایم و لمس کرده ایم و خودمان گاهی حس می کنیم یکی از والدین را بیشتر دوست داریم و حس نزدیکی بیشتری داریم.

این دلیل بر بی مهری یا بد بودن دیگری نیست، تنها دلیل آن این است که ما زمان مناسب ، مهر مناسبی را از پدر گرفته ایم یا از مادر، درک محیطی بهتری از یکی از والدین داشته ایم و از ته دل حس نزدیکتری به او داریم و در جواب همه می گویند نمی دانم چرا، ولی مادرم را بیشتر دوست دارم، یا پدرم را بیشتر دوست دارم.

قطعا اگر شما هم اکنون به جهانی جدید سفر کنید و تمام موجودیت فضا و مکان جدید باشد و هیچ نامی برای آنها در ذهن نداشته باشید مثل همان کودک تازه متولد شده خواهید بود، همه چیز را دیده و لمس کرده و برخی چیزها را در جهان جدید دوست خواهید داشت و برخی شمارا هیجانی و از برخی چیزها حذر می کنید. بعد از گذر سالها شاید به خاطر نیاورید حس اولیه از مواجه با پدیده های بی نام جدید را، ولی قطعا پس از گذشت سالها و آموزش نام ها و قواعد جهان جدید آموزش را به یاد خواهید آورد تا حسی که تماما جدید بوده و در هیجان مطلق به سر می بردید.

یکی از نشانه های این گفته ها، طرفداری رنگ ها است که برخی قرمز را ، برخی سبز و برخی آبی و رنگهای دیگر را دوست می دارند و هیچ دلیل منطقی برای ابراز علاقه ندارند.

ما دقیقا همان هستیم که هیچوقت به یاد نمی آوریم، ما همان عشق و نفرتی هستیم که در ذهن زمانی دیده ایم ولی نام عشق را نمی دانستیم  و معنای تنفر و ترس را لمس کرده ایم. انسان عمری در تلاش است که بذر و نهال کودکی را اصلاح یا تقویت کند، و گاه در انتقامی پای گذارد و حامل خشونتی باشد که از زمان و مکان شکل گیری آن بی خبر باشد، ما همان هستیم که هیچوقت خود را آنگونه که شایسته ی ماست نمی شناسیم و از خود درک درست نداریم.

 سیاوش عباسی

کد خبر: 14867